مجیدی: امتیاز تیم ملی در جام جهانی، «کروش» بود / میخواهم استقلال را قهرمان آسیا کنم
ورزش > لیگ برتر - بهترین استقلال
تاریخ را می سازم / خوشحال می شدم که مدام از من تست دوپینگ می گرفتند /
نمی توانستم جلوی 100 هزار استقلالی خداحافظی کنم و... این فقط بخشی از
مصاحبه جذاب فرهاد مجیدی با روزنامه خبرورزشی است:
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین و به نقل از
روزنامه خبرورزشی: بدون شک یکی از بهترین، تکنیکیترین و محبوبترین
بازیکنان بعد از انقلاب استقلال، «فرهاد مجیدی» است. چهرهای دوست داشتنی
که میخواهد در عالم مربیگری هم مثل بازیگری موفق باشد. او آرزو دارد
بهترین استقلال تاریخ را بسازد و آن تیم را قهرمان آسیا کند. فرهاد دیروز
حدود 5/2 ساعت در ساختمان خبر بود و از هر دری با ما سخن گفت. مجیدی اعتقاد
دارد هواداران استقلال در قلب او هستند و آنها دوست داشتند ستاره تیمشان
در اوج آمادگی خداحافظي کند. درباره خداحافظی فرهاد، کارلوس کروش، استقلال،
متسو، تمرینات بارسلونا، مربیگری مجیدی و... با او مصاحبه مفصلی ترتیب
دادیم که مسلماً از خواندن آن لذت میبرید.
يك سال آخر به خاطر مردم بازي كردم
در مورد خداحافظي من
زياد صحبت ميشود. من واقعاً دوست داشتم پارسال خداحافظي كنم چون احساس
ميكردم خسته شدهام و نياز به استراحت دارم. ميخواستم يك مدل ديگر با
فوتبال زندگي كنم. البته هواداران خواستند من برگردم و يك سال آخر را به
خاطر آنها بازي كردم. اگر تمرين نميكردم و ناآماده بودم، مردم گلهمند
ميشدند. در آن مقطع در بازي با مس كرمان احساس كردم بايد بروم و رفتم.
مجسمههاي مادرم را شكستيم
دوست دارم 2 برابر زمان بازيگريام در
مربيگري موفقيت كسب كنم. از بچگي هميشه همينطور بودم. يادم هست مادرمان به
من و فرزاد ميگفت برويد تو اتاق درس بخوانيد اما ميرفتيم و با جوراب توپ
درست ميكرديم و فوتبال بازي ميكرديم. من عاشق مجيد نامجومطلق بودم و به
خاطر او پيراهن شماره 7 را پوشيدم. فرزاد هم عاشق شاهين بياني بود. خلاصه
با هم تك به تك بازي ميكرديم و من در حين بازي گزارش هم ميكردم. يادش
بهخير كلي مجسمههايي كه مادرم خودش آنها را درست ميكرد را ميشكستيم.
مادرم خودش كلاس ميرفت و مجسمه درست ميكرد.
ميخواهم بهترين تيم تاريخ استقلال را بسازم
يك روز گفتم من ديگه نامجومطلق نيستم و
عاشق پير ليتبارسكي هستم چون دوست داشتم بالاتر از خودم باشم و پيشرفت
كنم. الان هم در مربيگري همين برنامه را دارم و ميخواهم روزي بهترين تيم
تاريخ استقلال را بسازم. من هميشه دوست دارم بالا را ببينم. البته خدا هم
خيلي كمكم كرده و دعاي پدر و مادر نقش بسياري در موفقيتهايم داشته، من
كلاسهاي مربيگري را خيلي خوب دنبال ميكنم و در اسپانيا و پرتغال به كلاس
ميروم.
نميدانم چرا بدنسازي همه در ايران يكسان است
من همه چيزم را از استقلال دارم و
ميخواهم با دست پر به اين تيم برگردم. هدفم ساخت بهترين تيم تاريخ استقلال
است. تمرينات اسپانيا و بارسا را خيلي دوست دارم و ميخواهم با تجربيات
خوب و ارزشمند برگردم. دوست دارم همه چيز را ياد بگيرم و بعد مربيگري كنم.
برونو متسو يك بدنساز داشت كه با او كار ميكرد. من 6 ماهي كه در قطر بودم،
روزي 4، 5 ساعت از اين بدنساز كار ياد ميگرفتم. نميدانم چرا در استقلال و
تيمهاي ايراني تمرينات بدنسازي براي همه بازيكنان يكسان است. مثلاً
بدنسازي من و سياوش اكبرپور يكي بود! ناگهان ميديدم سياوش 30 كيلومتر از
من جلوتر است و سعي ميكردم به او برسم كه بدنم آسيب ميديد.
توصيههاي بوسكامپ
قبل از رفتن به دبي اصلاً دست به دمبل
نميزدم و بدنسازي نميكردم اما حالا هر روز بدنسازي ميكنم و وزنه ميزنم.
يادم هست يوهان بوسكامپ ميگفت چند چيز فوتباليست را از فرم درميآورد.
يكي خوب نخوابيدن است، ديگري خوب غذا نخوردن و البته خوب بدنسازي نكردن اما
ميگفت هر كاري ميكني، بكن ولي از خوابت نزن و به اندازه بخواب. الان من 5
روز در هفته به طور جدي تمرين ميكنم و البته خوابم هم به اندازه است.
طاقت نداشتم جلوي 100 هزار نفر خداحافظي كنم
24 سال بود فوتبال بازي ميكردم و حقم
بود به دلخواه خودم از فوتبال خداحافظي كنم. باور كنيد طاقت نداشتم جلوي
100 هزار استقلالي خداحافظي كنم و خوشحالم كه در اوج آمادگي رفتم البته
شايد بازگشتم به استقلال در حضور 100 هزار هوادار استقلالي باشد.
تستهاي دوپينگ خوشحالم ميكرد
اينكه مدام از من تست دوپينگ ميگرفتند،
باعث خوشحاليام بود اگر در يك مقطع ناراحت شدم، به خاطر آن بود كه قانون
را نميدانستم و ميگفتم چرا وقتي اسم من درنيامده، تست بدهم. يك روز دكتر
هاشميان با من صحبت كرد و خجالت كشيدم و عذرخواهي كردم. نميدانستم قانون
است كه مأمور دوپينگ ميتواند خودش يك نفر را انتخاب كند. پيش خودم گفتم
ببين چقدر خوب بودم كه اسمم نيست اما مدام از من تست ميگيرند.
برگشتم و روزي 2 جلسه تمرين كردم
سال 86 مربي به من اعتقاد نداشت و در
استقلال بازيام نداد اما زمان مرفاوي كه برگشتم، از 6 صبح تمرين و ورزش
ميكردم. در آن مقطع با فرهاد چيذري و ميثم شفيعي تمرين ميكردم و از نظر
بدني بهتر شدم. يك زماني هم كه ساعت 4 تمرين بود، من از ساعت 2 وزنه ميزدم
و در واقع هر روز 2 جلسه تمرين ميكردم.
هرچه از امام رضا (ع) خواستم، عنايت كرد
موردي را ميخواهم بگويم كه تا حالا
هيچجا نگفتهام. من عادت ندارم از اعتقادات مذهبي سوءاستفاده كنم و اين
كار را دوست ندارم ولي ميخواهم براي اولين بار موضوعي را بگويم. يك هفته
قبل از آن دربي معروف كه با گل دقيقه 90 من پرسپوليس را برديم، به مشهد
مقدس و زيارت امام رضا (ع) رفتم. گفتم يا امام رضا (ع) همه ميگن فرهاد
مجيدي هيچوقت جلوي پرسپوليس برنده نشده. من هم آخرهاي فوتبالم است. كمك كن
اين بازي را ببريم (فرهاد ميگفت الان كه دارم اين حرفها را ميزنم مو
بر تنم سيخ شده است) بعد گفتم امام رضا (ع) غلط كردم. چند لحظه بعد گفتم
امام رضا (ع) نگذار اين ننگ رويم بماند. كمك كن بازي را ببريم. از حرم آمدم
بيرون، دم در گفتم يا امام رضا (ع) ببخشيد كه پررو شدم، كاري كن كه گلش را
هم خودم بزنم! بعد دوباره گفتم غلط كردم و خلاصه گفتم آقا؛ حالا كه داري
لطف ميكني، كاري كن كه با گل دقيقه 90 من بازي را ببريم! بعد هم كه ديديد
امام چه عنايتي داشت. باور كنيد امكان نداشته من چيزي از آقا امام رضا (ع)
بخواهم و ايشان عنايت نكند.
تا دوش گرفتم، استقلال 3 گل خورد
حالا كه صحبت از دربي شد بايد بگويم 4
پيروزي پياپي خاطره بسيار خوبي بود ولي در آن دربي 2-3 من قطر بودم. اواسط
بازي به فرزاد گفتم دربي چند چند است، كه گفت 2تا زدهايم و چند تا هم
نزدهايم. خوشحال شدم و با خيال راحت رفتم دوش گرفتم اما وقتي برگشتم،
فرزاد گفت 2-3 باختيم كه كلي شوكه شدم. گفت تو 10 دقيقه 3 تا خورديم... به
هر حال فكر ميكنم قسمت بود.
فرهنگ حرفهاي و خصوصيسازي
اگر ميخواهيم
حرفهاي شويم، بايد فرهنگش را جا بيندازيم. اين نميشود كه يك مشت پولدار
بيايند باشگاه را بخرند، بايد فرهنگ خصوصي را بين همه از جمله بازيكنان جا
بيندازيم و شغل حرفهاي داشته باشيم. بازيكن هم بايد زندگياش حرفهاي
باشد.
در 34 سالگي ياد گرفتم
من در 34 سالگي تازه ياد گرفتم كه
حرفهاي زندگي كنم، قبلش هر وقت گل ميزديم، مربيان ميگفتند حرف ما را گوش
كردي كه گل زدي و اگر نميزديم، ميگفتند حرف ما را گوش نكردي كه گل
نزدي!
اهميت مراقبت از بازيكنان
در بارسلونا روي مسائل روحي- رواني و
ذهني خيلي كار ميكنند. چند ساعت با يك بازيكن روي اين مسائل كار ميشود.
در كلاسها هم مدام در اين مورد براي ما حرف ميزدند. يك روز من گفتم پس
مسائل فني چي؛ كه جواب دادند اصل كار همين مسائل روحي- رواني و ذهني است.
گوارديولا تا نيمههاي شب با مسي و اينيستا و... صحبت ميكرد و همهجوره
مراقب آنها بود. از دوست اسپانياييام كه در بارسلوناست، شنيدم بازيكنان
بارسا زمان او ديروقت به رستوران و... نميرفتند. اما گويا الان شرايط كمي
عوض شده.
از هواداران انرژي گرفتم و گل زدم
هواداران استقلال هميشه به من لطف
داشتهاند و حمايتم كردهاند، آنها به من انرژي ميدهند. من صحنههاي عجيب
زياد ديدهام. مثل بازي با راهآهن كه يك مسئلهاي بين من و مرفاوي پيش آمد
اما از هواداران انرژي گرفتم و گل زدم. آن گل واقعاً لطف خدا بود و البته
انرژي هواداران هم خيلي تأثير داشت.
اگر ما صفرهاي قرارداد آنها را داشتيم...
بارساييها واقعاً سخت تمرين ميكنند.
گوارديولا در تمرينات بازيكنان را ميكشت و در تمرينات 4 به يك فشار به
آنها ميآورد كه حد و حساب نداشت. پپ بازيكنان بارسا را واقعاً به جان هم
ميانداخت، او از نظر روحي و رواني هم با تكتك بازيكنان صحبت ميكرد. ما
اگر يكي از صفرهاي قرارداد بازيكنان بارسا را داشتيم، اصلاً فوتبال بازي
نميكرديم اما ببينيد چقدر خوب از نظر روحي- رواني روي آنها كار ميشود كه
با آن انگيزه فوتبال بازي ميكنند.
در دو مقطع بهترين راهحل «رفتن» بود
من ياد گرفتهام كه به بزرگترم احترام
بگذارم. يك صحبتهايي بين من و بعضي از مربيان انجام شد ولي در شخصيتم نيست
كه در رسانهها صحبت كنم. اگر مشكلي هم بود، تو خودم حلش كردم. شايد فكر
كردم «رفتن» بهترين راهحل است. هميشه كسي كه سرمربي استقلال است، برايم
قابل احترام است. دوست ندارم در رسانهها صحبت كنم. بالاخره من زمانهاي
خوبي با استقلال داشتم. همين يكي، دو سال قبل قهرمان شديم كه مسلماً در
خاطرم ميماند اما در 2 مقطع بهترين راهحل، رفتن بود. من هيچوقت به گذشته
فكر نميكنم و اگر مسائل را مثبت ببينيم، حتماً اتفاقات خوبي ميافتد.
مربي استقلال بايد خيلي بادانش باشد
واقعاً دوست دارم به استقلال كمك كنم.
آرزو دارم روزي استقلال را قهرمان آسيا كنم و تا اين كار را نكنم، دست از
تلاش برنميدارم. اگر شد كه شد ولي اگر نشد هم ناراحت نميشوم. با اين حال
تمام تلاشم را ميكنم. فعلاً كه به كلاسهاي مربيگري ميروم و زود است
سرمربي استقلال شوم. كسي كه مربي استقلال ميشود، بايد خيلي بادانش باشد.
نقطهعطف تيم ملي در جام جهاني «كروش» بود
در مورد تيم ملي هيچ صحبتي با من نشده و
مثل شما از طريق رسانهها متوجه شدم ولي كروش را دوست دارم. او نقطه عطف
تيم ملي در جام جهاني بود. كروش مربي بزرگي است. هميشه براي كلاسهايم با
او مشورت ميكنم و او خيلي كمكم كرد. من با او و با كفاشيان هم در تماس
هستم ولي براي تيم ملي صحبتي نشده. نظر شخصيام اين است كه برايم زود است
مربي تيم ملي شوم.
براي علي كريمي خوشحالم
براي علي كريمي خيلي خوشحالم كه به كادر
فني تيم ملي پيوست چون كنار او خيلي چيزها ياد ميگيرد. كروش تجربيات
ارزشمندي دارد ولي من تمركزم روي كلاسهاي مربيگريام است.
جلوي 100 هزار پرسپوليسي
روزي كه جلوي 100 هزار پرسپوليسي پيراهن
استقلال را نشان دادم (در بازي پرسپوليس- الغرافه) يكي از بهترين روزهاي
زندگيام بود البته براي پرسپوليسيها احترام قائل هستم ولي آن روز را هرگز
فراموش نميكنم.
ضعيفترين بازي جلوي پرسپوليس
يكي از ضعيفترين بازيهايم همان ديداري
بود كه با گل دقيقه 90 من پرسپوليس را برديم. آن روز كلي توپ لو دادم ولي
از آقاي مظلومي واقعاً ممنونم كه تعويضم نكرد تا آن گل را بزنم.
3/1 ميليارد از استقلال چك دارم
از سال 90 حدود 180 ميليون از استقلال چك دارم. كل طلبم از استقلال هم حدود 3/1 ميليارد تومان است كه تمام چكها را دارم.
بزرگي به بازوبند نيست
اگر در دربي جام حذفي (سه بر صفر) بازوبند
را به دست شريفات بستم ميخواستم بگم ما يك تيم هستيم. شريفات طوري بازي
ميكرد كه برايم قابل احترام بود و هواداران هم به همين دليل دوستش دارند.
بزرگي يك بازيكن به بازوبند نيست. يك روز فتحا...زاده گفت: ممكن است جواد
نكونام بازوبند را ببندد كه گفتم من صحبتي نميكنم اما بزرگتر تيم هستم
و...
لطف خدا، دعاي پدر و مادر و مردم
7، 8 ماه دوري از فوتبال سخت بود و
بازگشتم ريسك بزرگي بود. بايد از بدنسازمان آقاي امير حاجقاسم تشكر كنم كه
مرا برگرداند. اين اواخر راحت 90 دقيقه بازي ميكردم. خدا هم خيلي كمك كرد
و دعاي پدر و مادرم و مردم بسيار تأثيرگذار بود. يك جاهايي توپ از دست گلر
ميافتاد درست جلوي پاي من كه اينها همه لطف خدا و دعاي مردم بود.
زن متسو گفت مادرت كو؟!
من هيچگاه گذشتهام را نگاه نميكنم.
هواداران دوست داشتند برگردم و بازي كنم. هرچه دارم از لطف هواداران و دعاي
پدر و مادرم است. يك بار در امارات مادرم در VIP بود و گل حساسي زدم كه 5
هزار دلار پاداش دادند و آن را به مادرم دادم. در بازي بعد ديگر مادرم نبود
و زن متسو گفت مادرت كو كه گفتم رفت. همان موقع زن متسو زد تو سرش و گفت
چرا گذاشتي برود. او كه بود تو بهتر گل ميزدي!
ماجراي بيماري متسو
روزي كه متسو خيلي مريض شده بود به او
زنگ زدم و به ديدنش رفتم. گفت سه جاي بدنم مشكل دارد و اميدي نيست.
احتمالاً 2، 3 ماه ديگر ميروم. من جلوي خودم را گرفتم كه گريه نكنم. همان
موقع متسو گفت ميخواهم مبلمان و ديزاين منزلم را عوض كنم! ببينيد آدم چقدر
بايد روحيه داشته باشد. اگر به ما بگويند 2، 3 ماه ديگر ميميريد همان
موقع كارمان تمام است.
رويم نميشد به تمرين تيم ملي بروممربيان
زيادي در فوتبالم نقش داشتند. مثلاً فرهاد كاظمي خيلي در شروع كار كمكم
كرد. مايليكهن در 18 سالگي دعوتم كرد تيم ملي كه هيچكس جرأت اين كار را
نداشت و من حتي رويم نميشد به تمرين تيم ملي بروم! ناصرخان حجازي هم خيلي
تأثيرگذار بود. همين طور يوهان بوسكامپ در الوصل. از طرفي من با متسو و
العين قهرمان ليگ قهرمانان آسيا شدم و در استقلال هم با مظلومي نتايج خيلي
خوبي گرفتم.
هركس فكر كند استقلال قهرمان نميشود احمق است
استقلال فعلي تيم بسيار خوبي است و قهرمان ميشود. هركس فكر كند اين استقلال قهرمان نميشود احمق است!
كريمي را با 20 برابر قيمت خريديم
استقلال را ميبينم.
يك زماني امثال يعقوب كريمي و فردين عابديني از اميدها به بزرگسالان آمدند و
خوب هم كار كردند. يعقوب كريمي از وسط زمين پاس ميداد و به پرويز مظلومي
گفتم او را فيكس بگذار. مقابل پاس همدان گفت اگر سه تا بزنيم آنها را
ميآورم كه 20 دقيقه به كريمي و عابديني بازي رسيد. بعد هم باشگاه كريمي را
50 ميليون فروخت و حالا با 20 برابر قيمت او را برگرداند. حرفم اين است كه
استقلال و پرسپوليس نبايد از جايي بازيكن بخرند بلكه بقيه بايد از آنها
بازيكن بخرند.
مديريت را خيلي دوست دارم
خيلي دوست دارم مديرعامل شوم و مديريت
را دوست دارم ولي فعلاً تمركزم روي مربيگري است. اگر روزي مدير شوم 90 درصد
توانم را ميگذارم روي تيم اميد و كلاً تيمهاي پايه.
آبي و قرمز ويترين هستند
استقلال و پرسپوليس ويترين هستند و همه
آنها را ميبينند. يك بازيكن در اين دو تيم با يكي، دو بازي ديده ميشود
ولي مثلاً در سپاهان بعد از 30 بازي. حالا اينكه ما بازيكن اميد خودمان را
50 ميليون ميفروشيم و بعد او را يك ميليارد ميخريم فاجعه است. دوست ندارم حرف بزنم. من كلاً زياد دوست ندارم حرف بزنم. روزي يك وكيل به من گفت زياد صحبت نكن. آدمهايي كه زياد حرف ميزنند حرف خاصي براي گفتن ندارند.
درباره دربي
در دربي موقعيت گل كم پيش ميآيد. اميدوارم اين بار دربي قشنگ شود و البته استقلال هم برنده شود.
همهجوره از هواداران ممنونم
هواداران بيشتر از لياقتم به من محبت
داشتهاند. من بازيكن تاپي نبودم اما آنها خيلي محبت داشته و دارند. تأكيد
ميكنم كه دوست نداشتم و در واقع نميتوانستم جلوي 100 هزار استقلالي
خداحافظي كنم و آن خداحافظي را بيشتر دوست داشتم ولي انشاءا... روزي
برميگردم كه دوباره 100 هزار استقلالي در آزادي باشند.
بازی آخرین مصاف (The Last Battle) که یک بازی تحت سیستم عامل ویندوز می باشد توسط موسسه جنبش مصاف ایرانیان با هدف حمایت از مردم مظلوم عراق،سوریه و غزه تولید شده است.
این بازی در ژانر تک تیرانداز (Sniper) و به صورت رکوردزنی در 3 مرحله تولید و در تاریخ 11 سپتامبر 2014 در اعتراض به حمایت غرب از رژیم کودک کش اسرائیل و گروه تروریستی تکفیری داعش انتشار داده شده است.
این بازی بدون حامی مالی و توسط طراحان و برنامه نویسان انقلابی زیر نظر موسسه جنبش مصاف ایرانیان تهیه و تولید شده و به صورت رایگان منتشر می شود.
همچنین این بازی هدیه می شود به روح پاک شهید محمودرضا بیضایی و دیگر مدافعان حرمنام بازی: آخرین مصاف (The Last Battle)
پلتفورم : pc ژانر: Sniper زبان : Persian تاریخ انتشار : 11 سپتامبر 2014
ناشر: جنبش مصاف ایرانیان حمایت توسط : - درجه بندی سنی : +12
به گزارش قدس آنلاین، مهدی رحمتی سرانجام از ماجرای جدایی اش گفت. گلر و کاپیتان فصل قبل استقلال که حالا به پیکان رفته در گفت و گویی صریح با خبرآنلاین از دلایل جدایی اش گفت. او که تا به حال سعی کرده بود حرفی درباره جدایی اش از آبی ها نزند ، به محض مصاحبه قلعه نویی به حرف های او پاسخ داد و گفت:« با کمال احترام به تمام مسئولان استقلال ، چون معتقد بودم امیر قلعهنویی مرد شماره یک باشگاه است، تا امروز صبر کردم . اگر قلعه نویی چیزی نمی گفت من هم دلایل جدایی ام را نمی گفتم. در این مدت خیلی از هواداران تیم برای رفتنم از استقلال از دستم دلگیر شدند و خیلی های شان دیگر دوستم ندارند. خیلی ها با دیدنم ، از من خرده می گیرند چون از روزی که رفتم ، طوری نوشتند و اطرافیان تیم طوری مصاحبه کردند که انگار من شرایط خارج از عرفی داشتم یا اینکه خواسته مالی ام خیلی بالا بوده است درحالی که هیچ کدام از این مشکلات وجود نداشت.»او سپس درباره دلایل جدایی اش می گوید . طوری تاریخ ها و استدلالهایش را از پی هم می آورد که این حس القا شود مثل ماجرای تماس های کفاشیان درباره بازگشت به تیم ملی ، این بار هم همه اسناد این اتفاق را در اختیار دارد:«دلیل مالی پشت قضیه جدایی من نبود. آقای قلعهنویی به عنوان مرد شماره یک باشگاه و تیم استقلال مرا نمیخواست .»او البته این حق را به مربی تیم سابق . محبوبش می دهد و اگر در برنامه ماه عسل درباره بزرگترین حسرتش گفته جدا کردنش از تیمی که دوستش داشته و برایش زحمت کشیده ، دلیل نمی شود که قلعه نویی را صاحب این حق نداند که او را نپسندد:« این حق مسلم و طبیعی ایشان است . قلعه نویی سرمربی تیم است و تصمیم می گیرد با چه بازیکنی کار کند یا نکند. نمیتوانم به ایشان خرده بگیرم چون سلیقه و صلاح سرمربی در یک تیم تعیینکننده است نه سایر مسائل. آنها مرا نمی خواستند و مدتهاست که دنبال گلر دیگری بودند. مسئولان باشگاه استقلال از تاریخ 28 اردیبهشتماه، مذاکره با چند دروازهبان لیگ برتری را شروع کردند و این هم از نظر من ایرادی نداشت. به تمام این گزینهها گفته شد آقای قلعهنویی به جمعبندی رسیده رحمتی در استقلال نماند.فوتبال ما هم این قدر بزرگ نیست که این بحث ها پنهان بماند.» و این باعث دلخوری رحمتی شده اگرچه در ادامه مذاکره ای هم با او به عنوان کاپیتان تیم شده باشد؛« در واقع آقایان همه دورهایشان را زدند و وقتی دیدند دروازهبانهای مورد نظرشان به هر دلیلی برای این فصل نمیتوانند به استقلال ملحق شوند، تازه یاد من افتادند.»اما رابطه تقریبا همیشه صمیمی قلعه نویی و رحمتی که در سال های گذشته افتخارات زیادی را هم با همدیگر بدست آوردند ، چطور شکرآب شده است؟ او در پاسخ به این پرسش می گوید:«چند تا از اطرافیان قلعه نویی مدام به او میگفتند رحمتی نباشد، برای تیم بهتر است. من از این یکی، دو نفر به خاطر نقش بازی کردن و چاپلوسی خوشم نمیآمد و با آنها همکلام نمیشدم . این موضوع برایشان سنگین بود و دوست نداشتند در تیم بمانم. جدا از این مسئله خاطرم هست جمعه 19 اردیبهشتماه به برنامه ورزش از نگاه دو رفتم که درباره تیم ملی صحبت کنم، در آغاز این برنامه کلیپی از ناصرخان حجازی پخش شد و من با دیدن این تصاویر احساساتی شدم و گریه کردم.» رحمتی این اشک ها را در سرنوشتش برای ادامه همکاری با استقلال هم دخیل می داند و ادامه می دهد:«چند روز بعد دو نفر از دوستان مشترک من و مربی گفتند امیرخان از تو ناراحت است. پرسیدم چرا؟ گفتند پشت سرش بدگویی کردهای! سریع موبایلم را برداشتم و به آقای قلعهنویی زنگ زدم و گفتم امیرخان سلام، دوباره چه کسی موش دوانده؟ من برای چه باید بدگویی کنم؟ آقای قلعهنویی هم در پاسخ گفت: بهبه آقای رحمتی، شما بهتری! میری برنامه خط قرمز برای ناصر حجازی گریه میکنی! »این حرف از نظر مهدی یعنی اینکه قلعه نویی تصمیمش را گرفته. او می گوید از همان لحظه فهمیده دیگر جایی در برنامه های مربی برای استقلال ندارد ؛« سالهاست با قلعهنویی کار میکنم و بیشتر از پدرم او را دیدهام . تا حرفی می زند، تمام ماجرا را میگیرم. لحن صحبتش طوری بود که همان جا فهمیدم از چشم و دلش افتادهام .» مهدی می گوید اساسا مذاکرات باشگاه با گزینه های جایگزینی اش از همان روز شروع شدهاست:« پس از آن بود که به دستور سرمربی تیم ، مذاکرات باشگاه با دروازهبانها آغاز شد. در این مقطع که فصل نقلوانتقالات بود، یک تماس هم با من نگرفتند که تو را میخواهیم و حتی در برزیل به یکی از ملیپوشان تیم مأموریت دادند تا با دروازهبانهایی که در اردو هستند، مذاکره شود و به گوش من نرسد. جالب است بدانید به آقای جویباری گفتم شما مختار هستید هرکس را دوست دارید جذب کنید. من باید توان رقابت داشته باشم که در خودم میبینم. حتی خبر دارم با سوشا مکانی هم صحبت کردهاید و خودم هم دوست دارم رقیب خوبی داشته باشم ، البته او گفت به جان دخترم به دفتر من نیامده در حالی که سوشا از دوستان من است و گفت در دفتر جویباری مذاکره حضوری داشتیم و به من گفتند آقای قلعهنویی تو را به عنوان دروازهبان اصلی میخواهد. سوشا پرسید پس تکلیف سیدمهدی چیست و به او گفتند آقای قلعهنویی به این نتیجه رسیده شما دروازهبان باشی و رحمتی جدا میشود! که چند روز قبل خود سوشا در مصاحبه با خبرگزاریها به این اتفاق اشاره کرد. »دروازهبان سابق استقلال درباره مصاحبه جویباری و اشاره به شروطش برای تمدید قرارداد گفت:« من درباره هر موضوعی که آقای قلعهنویی صحبت کنند، میتوانم نظر بدهم چون ایشان نفر اول هستند. بنده هیچوقت به خودم جسارت نداده و نمیدهم برای مربیام شرط بگذارم. بنده یک بار تلفنی و یک مرتبه حضوری از آقای قلعهنویی خواهش کردم با ماندن آقای بابازاده موافقت کنند، اگر عبارت «خواهش میکنم» شرط است، پس درست میگویند من شرط گذاشتهام. استقلال با چند بازیکن جدید قرارداد بست و قرارداد تعدادی از نفرات قدیمی را تمدید کرد در حالی که رسم است ابتدا قرارداد بازیکنان بزرگ تیم تمدید شود . در تمام آن روزها سراغی از من نگرفتند و چند مرتبه هم به تماسهایم پاسخ ندادند . ناخواسته به گروهی از هواداران استقلال اینگونه تلقین شد که من با میل خودم رفتهام در حالی که قبل از اتمام فصل و بلافاصله پس از پایان مسابقات اعلام کردم در استقلال میمانم چون دلیلی نداشت وقتی بزرگتر و کاپیتان تیم هستم و صاحب محبوبیتی شدهام، از استقلال بروم. آقای نظری یک بار از من پرسید چقدر میخواهی تا تمدید کنی، که عرض کردم من شرط مالی ندارم، هرقدر روی کاغذ بنویسید، امضا میکنم، فقط حرمتم حفظ شود. برای کسانی که تصور میکنند جدایی من به مسائل مالی ربط دارد، متأسفم چون آقای فتحا...زاده شاهد است پارسال با رد پیشنهاد 8 میلیارد تومانی و بدون دریافت پیشپرداخت در استقلال ماندم . در جذب بازیکن به باشگاه کمک کردم و اگر مسائل مالی برایم اهمیت داشت، امروز 900 میلیون تومان طلبکار نبودم. خوشبختانه انتشار لیست پرداختی و دریافتی باشگاه استقلال نشان داد چه کسانی دریافتی بیشتری داشتهاند. »رحمتی درباره اینکه قلعه نویی گفته مهدی در این فصل آماده نبود اما به خاطر تیم ملی از او استفاده کرده است هم گفت:« ممنوندار آقای قلعهنویی هستم ولی ایشان هم به عملکرد من در استقلال و صد البته زمان حضورشان در مس و سپاهان توجه داشته باشند و باید یادآوری کنم 4 جام قهرمانی از 5 جام کسب شده در طول دوران مربیگریشان زمانی کسب شده که مهدی رحمتی دروازهبان تیمش بوده است و این نکته هم باید لحاظ شود که در چند مسابقه علیرغم مخالفت پزشکان ریسک کردم و درون دروازه ایستادم در حالی که هر لحظه احتمال داشت سلامتیام از دست برود و فوتبال را کنار بگذارم و فصل قبل هم تا هفته آخر امید به قهرمانی داشتیم که رحمتی به دروازه فرستاده میشد و عملکردش مشخص است. برای من حرمت آقای قلعهنویی به عنوان مربیام محفوظ است و برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم مجدداً پیراهن تیم بزرگ و محبوب استقلال را بر تن کنم. »
گلر
افسانهای تیم ملی و باشگاه استقلال ۳ سال پیش در چنین روزهایی دیده از
جهان فرو بست و هواداران و دوستدارانش را برای همیشه تنها گذاشت.
"ناصر
حجازی دروازهبان و مربی سابق فوتبال ایران که با شدت گرفتن بیماری و به
کما رفتن در بیمارستان کسری تهران بستری شده، امروز (دوم خرداد سال 1390)
درگذشت."
حجازی
که از ماهها پیش به دلیل بیماری ریوی بارها راهی بیمارستان شده بود، با
روحیه خوب و قوای جسمانی که داشت، به سلامت به منزل بازگشت اما این بار و
پس از رفتن به کما، بازگشتی به خانه نداشت و در منزل ابدیاش آرام گرفت.
حجازی
مبارز خوبی بود اما اینبار انگار دست مرگ، قویتر از پنجههای قرص و
محکم او بود که سالهای سال راه را بر توپ بسته بود. او نمیخواست هیچکس
ضعف جسمی و درد کشیدنهایش را ببیند تا همچنان نماد جسارت و اتکا به نفس
باشد و کسی هم این روزها را ندید.
حجازی خیلی زودتر از اینکه بسترنشین شود، تسلیم مرگ شد تا ایستاده جان داده باشد. خبر تلخ است و دیگر ناصرخان در میان ما نیست...
ناصر
حجازی، گلر افسانهای تیم ملی و باشگاه استقلال 3 سال پیش در چنین روزهایی
دیده از جهان فرو بست و هواداران و دوستدارانش را برای همیشه تنها گذاشت.
روایتی از روزهای آخر در بیمارستان:
پزشکان
از ناصر فوتبال ایران قطع امید کردهاند و تقریباً خانواده او از این
موضوع مطلع هستند. عقاب در حال پرکشیدن است و هوادارانش با چشم گریان و
نگران در پشت درهای بیمارستان کسری مشغول راز و نیاز و عبادت با خداوند. در
این بین عدهای نیز خود را تا پشت در اتاق او در ICU رساندهاند تا با
چشمان خود شاهد آخرین نفسهای اسطوره سالهای دور قفس توری استقلال باشند.
برخی
هوادارانش با دیدن حجازی که حالا دیگر حتی هوش و حواس هم ندارد و در زیر
انبوهی از وسایل بیمارستانی و با چسبی بر چشمانش در حال جان دادن است، چنان
از خود بیخود میشوند که گویی عاشقی در حال از دست دادن معشوقه خویش است؛
حجازی همچون شمعی میسوزد و هواداران دل سوختهاش همچون پروانه گرد او
میچرخند و آب شدن شمع وجود اسطورهای که سالها برایشان افتخارآفرین
بود را از نزدیک میبینند.
مردم
فوج فوج برای ملاقات میآیند و گویی میدانند که دیگر خبری از بازگشت
ناصرخان حجازی از بیمارستان نیست؛ مردمی که در بین آنها از همه قشری دیده
میشود، از مردم عادی تا ورزشکار و هنرمند و مردان سیاست و ... پرستاران و
خدمه بیمارستان در چنین وضعیتی برای کنترل اوضاع، کار بسیار سختی در پیش
دارند، البته آنها یک بار دیگر در روز بستری عقابی دیگر (عابدزاده) در
سالهای قبل تجربه چنین اوضاعی را دارند، با این تفاوت که احمدرضا دوباره
از تخت بلند شد و این بار برای ناصرخان بازگشتی در کار نبود.
در نهایت ناصر حجازی در روز دوم خردادماه سال 90 برای همیشه چشم از دنیا فروبست و در خانه ابدیاش در قطعه نامآوران آرام گرفت.
دروازهبان
اسبق تیم ملی ایران افتخاراتش را با حضور در جام جهانی تکمیل کرد. او
در اولین حضور تیم ملی در جام جهانی 3 بار درون دروازه تیم ملی کشورمان
ایستاد و با اینکه 2 شکست و یک تساوی در اولین حضور تاریخ ایران در جامهای
جهانی به ثبت رسید اما حجازی بدون شک یکی از ستارگان تیم ملی در آرژانتین
بود و بارها با درخشش خود دروازه تیم ملی را از بیشتر باز شدن نجات داد.
البته او در عرصه ملی قهرمانی با تیم ملی در قاره کهن را هم تجربه رد.
حجازی
حتی میتوانست حضور در یکی از بزرگترین تیمهای باشگاهی جهان یعنی
منچستر یونایتد را نیز تجربه کند که البته این اتفاق هرگز رخ نداد تا در
عرصه باشگاهی بدشانسی نصیب عقاب سالهای دور فوتبال ایران شود.
در عرصه مربیگری نیز استقلال با حجازی آخرین صعودش را به فینال آسیا تجربه کرد و با این مربی به مقام نایب قهرمانی آسیا رسید.
افتخارات باشگاهی:
قهرمانی جام باشگاه های تهران- تیم تاج (1348)
قهرمانی جام میلز هندوستان- تیم تاج (1348)
نایب قهرمانی جام باشگاههای تهران- تیم تاج ( 1349)
نایب قهرمانی جام حذفی تهران- تیم تاج ( 1349)
قهرمانی باشگاههای ایران- تیم تاج (1349)
قهرمانی جام باشگاه های آسیا- تیم تاج (1349)
قهرمانی جام میلز هندوستان- تیم تاج (1349)
مقام سوم جام باشگاههای آسیا- تیم تاج (1350)
قهرمانی جام چهار جانبه فوتبال تهران - تیم تاج(1350)
مقام سوم جام باشگاههای ایران- تیم تاج (1350)
نایب قهرمانی جام باشگاه های تهران- تیم تاج (1350)
قهرمانی جام باشگاه های تهران- تیم تاج (1351)
قهرمانی جام دوستی- تیم تاج (1351)
نایب قهرمانی جام میلز هندوستان- تیم تاج (1351)
قهرمانی جام اتحاد- تیم تاج (1352)
نایب قهرمانی جام تخت جمشید- تیم تاج (1352)
نایب قهرمان جام علم- تیم تاج (1352)
قهرمانی جام تخت جمشید- تیم تاج (1353)
نایب قهرمانی جام باشگاههای تهران- تیم استقلال(1361)
قهرمانی جام باشگاه های تهران- تیم استقلال(1362)
قهرمانی جام باشگاه های تهران- تیم استقلال(1364)
حضور در بازیهای المپیک مونیخ 1972 (1350)
قهرمانی جام ملتهای آسیا 1972 (1350)
قهرمانی در مسابقات جام ایران (1351)
قهرمانی بازیهای آسیایی 1974 (1352)
قهرمانی جام ملتهای آسیا 1976 (1354)
کسب سهمیه حضور در بازیهای المپیک 1976 (1354)
حضور در جام جهانی 1978 آرژانتین (1356)
مقام سومی جام ملتهای آسیا 1980 (1358)
افتخارات مربیگری:
صعود به جمع 8 تیم برتر آسیا - تیم محمدان بنگلادش
مقام چهارم جام در جام باشگاههای آسیا - تیم استقلال(1375)
قهرمانی جام خزر- تیم استقلال (1376)
نایب قهرمانی جام دوستی امارات - تیم استقلال (1376)
قهرمانی جام پرچم ترکمنستان- تیم استقلال (1376)
قهرمانی جام چهار جانبه کیش – تیم استقلال (1376)
قهرمانی جام آزادگان- تیم استقلال (1376)
نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا1999 - تیم استقلال(1377)
نایب قهرمانی جام آزادگان - تیم استقلال(1377)
صعود به مرحله نیمه نهایی جام حذفی کشور اسلواکی - تیم دی استرادااسلواکی 2009 (1388) /ش
آرزویم این است که به استقلال برگردم | یکی از گزینه های آقای گلی فصل بعد هستم | قلعه نویی OK دهد، بدون معطلی جواب مثبت می دهم
(سر تیتر خبرو که خوندم متوجه شدم که اونی که این حرفو زده امینه چون خیلی وقته که کسیو ندیدم که اعتراف کنه اس اسو دوست داره بجز امینو آرش و حنیف واقعا وضعیت اسفناکیه )
خبرگزاری پارس فوتبال- امین منوچهری که 2 فصل پیش در تیم استقلال حضور داشت
و نتوانست رضایت کادر فنی این تیم را جلب کند این روزها خیلی تمایل دارد
مجددا به جمع آبیپوشان برگردد. او در این باره می گوید: «آرزویم بازگشت به
استقلال است، من عاشق استقلال و هوادارانش هستم و اگر امیر قلعه نویی مرا
بخواهد بدون هیچ معطلی در جمع آبی ها حضور پیدا می کنم.»
او ادامه می دهد: «در سال گذشته با توجه به شرایط خاصی که داشتم
نتوانستم چندان خوب ظاهر شوم. قطعا با چیزی که خودم مدنظر دارم، فاصله
داشتم اما بی تردید فصل بعد به دنبال جبران هستم. باید بتوانم بهترین
عملکرد را داشته باشیم و شک نکنید یکی از گزینه های آقای گلی در فصل بعد من
هستم.»
منوچهری درباره پیشنهادهایش می گوید: «از چند تیم پیشنهاد دارم اما
هنوز هیچ تصمیمی نگرفته ام. تاکنون صحبت خاصی با استقلال انجام نداده ام
ولی آرزویم این است که اگر بشود به استقلال برگردم. به هر حال هرچه خدا
بخواهد همان می شود. امیدوارم بتوانم بهترین تصمیم را اتخاذ کنم.»
سلام دوستای عزیز من یه اس اسیم واین وبلاگو به عشق اس اس(استقلال) ساختم
علاقه مندی ها به ترتیب :
استقلال
بایرن مونیخ
تیم ملی آلمان
بارسلونا
چلسی
یووه
فوتبال
همه بازیکنان اس اس و بایرن +
لمپارد و بوفون و کاسیاس و اندره پیرلو سید مهدی رحمتی و سید امین منو چهری و نویر و فیلیپ لام و فرانک ریبری
از بین همه بازیکنا بیشتر از همه طرفدار مجیدیم
به امید برکناری بووووق